نگاهی به تاثیر قیمت نفت بر اقتصاد غرب در ادوار مختلف

تصمیماتی که در خلیج فارس گرفته می‌شود، به طور فزاینده‌ای بر مردم در ایالات متحده تأثیر خواهد گذاشت

اگر بخواهید وضعیت اقتصادی جهان را با یک عدد واحد بسنجید، ممکن است به راحتی روی قیمت یک بشکه نفت به توافق برسید . در این عدد، ده‌ها ورودی و ملاحظات وجود دارد و موارد بیشتری از آن بیرون می‌آید، از چشم‌انداز صلح در خاورمیانه گرفته تا جریان تجارت در اقیانوس‌ها. هر دلاری که قیمت نفت بالا یا پایین می‌رود، باعث می‌شود ریزالیاف اقتصاد جهانی به طریقی قابل پیش‌بینی و به شدت پیش‌بینی نشده، دچار نوسان شوند.

کاهش اخیر قیمت‌ها به دلیل تصمیم اوپک پلاس برای ادامه افزایش تولید، انواع گمانه‌زنی‌ها را در مورد انگیزه‌های عربستان سعودی برانگیخته است، از تمایل به مجازات قزاقستان به دلیل نادیده گرفتن محدودیت‌های تولید گرفته تا کاهش برنامه‌های گزاف این پادشاهی برای تنوع‌بخشی به اقتصاد خود. این گمانه‌زنی‌ها، حال و هوای آخرین سفر دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، به خلیج فارس را رقم زد، جایی که دستور کار او از پایین نگه داشتن قیمت بنزین برای رانندگان آمریکایی و سرمایه‌گذاری میلیاردها دلار عربستان سعودی در مشاغل آمریکایی گرفته تا لغو تحریم‌ها علیه سوریه – ترکیبی از همکاری دیپلماتیک و غنی‌سازی متقابل که مختص این شبکه روابط است – را در بر می‌گرفت. هرچه این شبکه تنگ‌تر شده باشد، تصمیماتی که در خلیج فارس گرفته می‌شود، بیشتر بر جیب آمریکایی‌ها تأثیر می‌گذارد.

داستان ابن سعود و نفت

قیمت نفت به ندرت تابع عرضه و تقاضا بوده است. عربستان سعودی حدود ۱۷٪ از ذخایر اثبات شده نفت خام جهان را در اختیار دارد و ۱۱٪ از نفت مصرفی جهان را تولید می‌کند. بارها و بارها، رهبران این کشور، شخصیت‌ها و منافع خاص آنها در قیمت نفت منعکس شده است.

نفت برای اولین بار در سال ۱۹۳۸ در عربستان سعودی کشف شد و پس از جنگ جهانی دوم به مقدار زیادی جریان یافت. همزمان با بهبود اقتصادهای جهان از جنگ، تانکرها در سواحل خلیج فارس صف کشیدند. هزینه‌های تولید در منطقه‌ای که نفت فراوان و استخراج آن نسبتاً آسان بود، پایین بود. در تگزاس، زمین‌داران کوچک آخرین قطرات نفت را از چاه‌های رو به کاهش استخراج می‌کردند و به بیرون می‌فرستادند. اما در میدان‌های وسیع و جدید عربستان سعودی، شما حفاری می‌کردید و نیروهای طبیعی بقیه کار را انجام می‌دادند و نفت را به بالا و بیرون به خطوط لوله‌ای که در بیابان امتداد داشتند، هدایت می‌کردند.

در ژانویه ۱۹۴۷، ابن سعود، بنیانگذار عربستان سعودی، از دفتر مرکزی شرکت نفت عربی-آمریکایی در ظهران بازدید کرد. در آن زمان، قیمت هر بشکه نفت خام حدود ۲.۶۰ دلار بود. شرکت‌های نفتی قیمت را تعیین می‌کردند و به سعودی‌ها کارمزد می‌پرداختند، سیستمی غیرشفاف که به شرکت‌ها اجازه می‌داد نرخ سودی حدود ۲۰۰٪ داشته باشند.

برای ابن سعود و کشوری با جمعیت تنها ۳ میلیون نفر – که بسیاری از آنها هنوز کوچ‌نشین بودند – هر دلار حکم آب فراوان را داشت و حسابداری کاری کسل‌کننده. نفت هرگز انگیزه او در تشکیل پادشاهی‌اش نبود و هرگز علاقه زیادی به آن نداشت. وقتی اولین پرداخت‌ها از شرکت‌های نفتی آمریکایی دارای حق حفاری در عربستان سعودی رسید، آنها در صندوق‌های سکه طلا به خانه وزیر دارایی تحویل داده شدند.

هر کشوری به دنبال یک معامله خوب است.

پرزیدنت دونالد ترامپ درباره تفاهم تعرفه ای – تجاری با بریتانیا

وقتی ابن سعود به ظهران رسید، او را به ساختمان اجرایی راهنمایی کردند که مجهز به تمام امکانات رفاهی مورد نیاز یک مدیر نفتی آمریکایی بود. پس از چرت زدن در آنجا، تصمیم گرفت چادرهای سنتی را که برای او و همراهانش در همان نزدیکی برپا شده بود، ترجیح دهد. میزبانانش او را به بازدید از کارگاه ماشین‌آلات در راس تنوره بردند، جایی که وقتی گروهی از مردان را دید که با چکش مخصوص روی یک قطعه فلز داغ کار می‌کردند، ذوق کرد. او پرسید، آیا آنها می‌توانند نعل اسب هم بسازند؟ وقتی ابن سعود پاسخ مثبت شنید، خوشحال شد. بالاخره چیزی شنید که می‌توانست با آن ارتباط برقرار کند.

برای ۲۵ سال بعد، قیمت نفت به سختی تغییر می‌کرد. تا سال ۱۹۷۳، میانگین قیمت هر بشکه به ۳.۲۲ دلار افزایش یافت. اما در سال ۱۹۷۴ به ۱۲.۵۲ دلار رسید و برای پنج سال بعد، درست بالای این محدوده باقی ماند. محرک چهار برابری که اغلب به آن اشاره می‌شود، تحریم نفتی اکتبر ۱۹۷۳ بود که توسط کشورهای عربی – و به رهبری عربستان سعودی – علیه حامیان اسرائیل در طول جنگ یوم کیپور و پیامدهای آن اعمال شد.

اما فقط تحریم نبود که باعث افزایش قیمت نفت شد. تا سال ۱۹۷۳، کشورهای تولیدکننده خاورمیانه لفاظی‌ها و درخواست‌های خود برای کنترل قیمت را تشدید کرده بودند. برای دهه‌ها، آنها این کنترل را به طور گسترده به شرکت‌های بزرگ نفتی ایالات متحده و اروپا واگذار کرده بودند. این شرکت‌ها نفت را کشف، استخراج، تصفیه و فروخته و قیمت‌های خود را تعیین می‌کردند. این نوعی استعمار اقتصادی بود که برای زمانی مناسب بود که کشورهای تولیدکننده فاقد آموزش و مهارت لازم برای ارائه مدلی متفاوت بودند.

اما با تکامل این کشورها، نسلی از رهبران با اعتماد به نفس بیشتر ظهور کردند. معمر قذافی، که در سال ۱۹۶۹ قدرت را در لیبی به دست گرفت، و صدام حسین ، که سال قبل از آن معاون رئیس جمهور عراق شد، افسران نظامی جوانی با تحصیلات رسمی کم بودند، اما کنترل صنایع نفتی خود را در اولویت قرار دادند. آنها خواستار برابری بیشتر و حق امتیاز بالاتر بودند و در صورت عدم دستیابی به آنها، ملی‌سازی‌ها را اجرا می‌کردند. شاه ایران امیدوار بود با هر قدرت صنعتی در غرب رقابت کند و برای تأمین مالی این تحول شتابان، پول بیشتری از نفت خود می‌خواست. پسر ابن سعود، ملک فیصل ، سنت‌گرایی عمیق پدرش را به ارث برد، اما آن را با ثروت باورنکردنی کشورش آشتی داد.

تصویری رسمی از ابن سعود در دهه ۱۹۴۰. منبع: خبرگزاری عربستان سعودی

نفت در اواخر قرن بیستم

با سرعت‌های مختلف و به روش‌های گوناگون، آنها مذاکرات قیمت را از سر گرفتند. آنها گفتند که تورم و کاهش ارزش ناشی از تصمیم ریچارد نیکسون، رئیس جمهور ایالات متحده ، برای جدا کردن دلار از طلا در سال ۱۹۷۱، به این معنی است که ارزش دریافتی‌های آنها همچنان در حال کاهش است. نکته مهم این است که آنها ارتباط قوی‌تری بین دسترسی به نفت خود و اقدامات و موجودیت اسرائیل، که با آن مخالف بودند، برقرار کردند. آنها مذاکرات تجاری با شرکت‌ها را به درام‌های سیاسی تبدیل کردند که توجه ملت‌ها را به خود جلب می‌کرد.

از تهران تا وین، اقتصاددانان و زمین‌شناسان جوان عرب که برای اداره وزارتخانه‌های ایالتی خود منصوب شده بودند، مدیران شیک‌پوش نیویورکی و لندنی را که نمی‌توانستند آنچه را که می‌بینند باور کنند، به خود خیره کرده بودند. برای هنری کیسینجر ، وزیر امور خارجه نیکسون، ریاض به توقفگاهی دائمی تبدیل شده بود، زیرا او در جستجوی صلح در خاورمیانه بود. دولت نیکسون، حتی اقدام نظامی برای تصرف میادین نفتی اعراب را نیز در نظر گرفت.

همچنان که شرکت‌های بزرگ به تدریج کنترل خود را بر عرضه و قیمت‌گذاری به کشورهای تولیدکننده و شرکت‌های دولتی آنها از دست می‌دادند، نفت بیشتری در بازار نقدی معامله می‌شد و قیمت‌ها کمتر قابل پیش‌بینی بودند. حتی پس از آنکه اعراب در مارس ۱۹۷۴ به تحریم پایان دادند، قیمت‌ها هرگز به سطوح قبل از اکتبر بازنگشتند.

ملک فهد، پادشاه عربستان سعودی (چپ)، وزیر کشور وقت، و احمد زکی یمانی، وزیر نفت عربستان سعودی، در اجلاس سران کشورهای عضو اوپک در ۶ مارس ۱۹۷۵. عکاس: گیلبرت اوزان

پس از پایان تحریم، ایالات متحده رابطه تجاری عمیقی با عربستان سعودی برقرار کرد که شامل بازگشت دلارهای نفتی به غرب به عنوان سرمایه‌گذاری در اوراق قرضه و قرارداد برای شرکت‌های درگیر در توسعه این کشور بود. اما با وجود تمام فراز و نشیب‌های مالی پس از آن، جهان عرب هرگز تحقیر آمریکا را که در ملاء عام همراه با خشم خصوصی کیسینجر در طول یک جلسه امنیت ملی در کاخ سفید در نوامبر ۱۹۷۳ به اوج خود رسید، کاملاً فراموش نکرد: «مسخره است که جهان متمدن توسط ۸ میلیون وحشی مهار شده است.»

در اواسط دهه ۱۹۸۰، خاندان سلطنتی عربستان و وزارت نفت دیدگاه‌های بسیار متفاوتی در مورد قیمت‌گذاری نفت داشتند. شیخ احمد زکی یمانی ، که از سال ۱۹۶۲ وزیر نفت بود، معتقد بود که به نفع عربستان سعودی است که جهان تا حد امکان به نفت وابسته باشد. این به معنای حفظ قیمتی بود که عرضه و تقاضا را در تعادل معقول نگه دارد. نفت بی‌سروصدا جریان خواهد داشت، کاربردهای آن چند برابر خواهد شد و در این میان، عربستان سعودی زمان و منابع لازم را برای تنوع بخشیدن به اقتصاد خود برای زمانی طولانی که آخرین چاه نفت قل قل می‌کرد و خشک می‌شد، خواهد داشت.

در این مدل، عربستان سعودی تولیدکننده‌ی نوسانی خواهد بود که با کمترین هزینه و بیشترین ذخایر فعالیت می‌کند و می‌تواند شیرهای نفت را به دلخواه باز یا بسته کند تا قیمت‌ها را دقیقاً در جایی که می‌خواهد نگه دارد. یمانی – سخت‌گیر، سنجیده و خونسرد – تجسم این رویکرد فوق‌عقلانی بود.

در سوی دیگر ، فهد بن عبدالعزیز آل سعود ، معروف به ملک فهد، شخصیتی شاد و سیگاری بود که مدت‌ها قبل از رسیدن به سلطنت، دستگاه امنیت ملی کشور را اداره می‌کرد. او با قد و قامتی باابهت و همچنین با استفاده از طالع‌، پژواک‌هایی از ابن سعود را در خود داشت. اما او چهره‌ای بسیار مدرن‌تر با دیدگاهی گسترده‌تر نسبت به قدرت سعودی بود. او به عنوان مردی جوان‌تر، جزو اولین موج شاهزاده‌های سعودی بود که صبح زود با میلیون‌ها فرانک کمتر به کازینوهای جنوب فرانسه می‌آمدند و آنجا را ترک می‌کردند.

عربستان در قیمت گذاری تعیین کننده است

فهد در تابستان ۱۹۸۲، زمانی که نفت بشکه‌ای ۲۸ دلار بود، به پادشاهی رسید. چهار سال بعد، قیمت نفت کمی کمتر از ۱۰ دلار بود. مشکل این بود که سلطنت او منوط به قیمت بالاتر بود. او نهادهای مذهبی را تطمیع کرده بود، برای حفظ سبک زندگی هزاران نفر از خانواده‌اش هزینه می‌کرد، مخالفان داخلی و بین‌المللی را سرکوب کرده بود و یک دولت رفاه از گهواره تا گور برای شهروندان سعودی ایجاد کرده بود. وقتی قیمت نفت سقوط کرد، او برای عمل به وعده‌هایش تلاش کرد. او به یمانی دستور داد تولید نفت عربستان را افزایش دهد و قیمت را ۱۸ دلار تعیین کند. این یک دستور غیرممکن بود؛ یمانی فقط می‌توانست امتناع کند و به همین دلیل اخراج شد.

هزاران مایل دورتر از ریاض، هیوستون در تگزارس به سمت خلأ اقتصادی چرخید. فقط صنعت نفت نبود که آسیب دید. هر کسی که در دوران رونق کارش گرفته بود، از رستوران‌ها گرفته تا مشاوران املاک، اکنون در حال گذر از یک رکود طولانی بود. و هیوستون منابع عربستان سعودی را برای کمک نداشت – هیچ جلیقه نجاتی برای باد کردن هنگام کاهش قیمت‌ها نداشت. به سادگی غرق شد. ساختمان‌های اداری، مراکز خرید و مجتمع‌های مسکونی خالی ماندند.

بازگشت هزینه ها و سرمایه گذاری

هیوستون که زمانی قدرتمند بود، به یکی از ارزان‌ترین مکان‌های آمریکا برای تجارت تبدیل شد، همانطور که دیترویت پس از بحران مالی ۲۰۰۸ و فروپاشی صنعت خودروسازی به چنین وضعیتی دچار شد. جان کانلی، فرماندار سابق تگزاس، که در روز ترور جان اف کندی در ماشین او به شدت زخمی شده بود ، مجبور به اعلام ورشکستگی و فروش خانه‌ها و دارایی‌های خود شد تا بتواند بدهی‌های طلبکارانی را که در اوایل دهه با اشتیاق به او وام داده بودند، بپردازد. ملک فهد مشکلات زیادی داشت که لازم نبود نگران نجات تگزاسی‌های وام‌گیرنده باشد.

امروز، سنگین‌ترین انگشت در کفه ترازوی نفت، نوه ابن سعود، ولیعهد محمد بن سلمان ، است که به نظر می‌رسد او نیز به چیزهایی غیر از نفت علاقه‌مندتر است. نگاه او به آینده عربستان سعودی، به تنوع‌بخشی به اقتصاد و دوری از وابستگی به سوخت‌های فسیلی و روی آوردن به فناوری، فرهنگ و گردشگری معطوف شده است. اما تعهد به صرف صدها میلیارد دلار با کسب‌وکارهای آمریکایی، شبیه سازش‌ها و معاملات گذشته و بستن یک چرخه ناقص است.

کمی قبل از جنگ یوم کیپور، ندیم الپاچه چی، یک عراقی که از سال ۱۹۷۱ تا ۱۹۷۲ به عنوان دبیرکل اوپک خدمت می‌کرد، مقاله‌ای نوشت و در آن رفتار غرب با کشورهای تولیدکننده نفت را محکوم کرد. او گفت، کشورهای عربی «از نظر اخلاقی موظف به تأمین نیازهای رو به رشد ایالات متحده هستند، که کورکورانه از دشمن بزرگ اعراب حمایت می‌کند.» سپس به آنها «ارزهای کم‌ارزش و بی‌ارزش» پرداخت می‌شد و به عنوان توهین نهایی، هشدار داده شد که کوه‌های نقدی که آنها انباشته می‌کنند، تهدیدی برای سیستم پولی جهانی است و باید به روش‌هایی سرمایه‌گذاری شود که نیازهای مبرم بانکداری و صنعت جهانی را برآورده کند. او نوشت: «این الگوی منطق امروزی است که به ما تحمیل شده است.»

پس از پایان جنگ و تحریم، مقاومت در برابر این منطق غیرممکن شد. غرب نه تنها نفت عربستان سعودی را با قیمت و شرایط دلخواه خود می‌خواست، بلکه می‌خواست هزینه‌ای را که برای نفت صرف کرده بود، به صورت سرمایه‌گذاری به دست آورد. این معامله در دهه ۱۹۷۰ دشوار بود و با پی بردن تولیدکنندگان به قدرت خود، دشوارتر هم شد. اما همانطور که صحنه‌های این هفته در ریاض نشان داد، این منطق هنوز هم از اعتبار زیادی برخوردار است.

به قلم : فیلیپ دولس بروتون

Related posts

با نزدیک‌تر شدن آمریکا به توافق با ایران، قیمت نفت کاهش یافت

آرامکو عربستان قراردادهایی به ارزش ۹۰ میلیارد دلار با شرکت‌های آمریکایی امضا کرد

گلدمن ساکس می‌گوید ترامپ نفت ۴۰ تا ۵۰ دلاری را ترجیح می‌دهد